وقتی تو مرا به مهمانی دردهای دلت
وقتی تو مرا به تماشای چشمانت
به تماشای آبشار اشکهای چشمانت
به باغستان گلهای زرد
به بوستان آکنده از درد و رنجت
به گلستان اندوهایت
به مرغزار آمال بر باد رفته ات
دعوت می کنی
دیگر نمی توانی برهانی , چشمانم را از اشک
که با بر هم زدن پلکهایم , جرقه ای و شراره ای می جهد
که مولد ستاره ای است
و این ستارگان بخت ماست
و ما مهمانیم
بر خوان جشن نگون بختی میلاد ستاره های دردمان.
وقتی تو مرا به تماشای چشمانت
به تماشای آبشار اشکهای چشمانت
به باغستان گلهای زرد
به بوستان آکنده از درد و رنجت
به گلستان اندوهایت
به مرغزار آمال بر باد رفته ات
دعوت می کنی
دیگر نمی توانی برهانی , چشمانم را از اشک
که با بر هم زدن پلکهایم , جرقه ای و شراره ای می جهد
که مولد ستاره ای است
و این ستارگان بخت ماست
و ما مهمانیم
بر خوان جشن نگون بختی میلاد ستاره های دردمان.