دوستان ارجمند هدف از ایجاد این وبلاگ آشنایی با فرهنگ , تاریخ و جاهای دیدنی و کمتر شناخته شده این مرز و بوم می باشد امید است آنچنانکه شاید , باشد و قبل از هرچیزی از کم وکاستیها و کژیهای آن پوزش می خواهم. " در بکارگیری کلمات و جملات غرضی در کار نیست"
۱۳۸۸ دی ۱, سهشنبه
گلها
گل نسرین:زیبایی با شکوه
گل بنفشه: به معنی نجابت و کم رویی، اندیشه ناگفته ، پاکدامنی ، فروتنی
گل شقایق: اختلاف
گل سرخ: عشق و زیبایی
رز سیاه : مرگ و تسلیت
رز سفید : عشق مبارک و فرخنده
رز کاملاً شکفته : تعهد و دوست داشتن
دسته گل رز : قدردانی
ترکیبی از گل رز سفید و سرخ : سازش، اتحاد
سوسن: ملاحت و زیبایی
سوسن سفید: دوشیزگی و پاکیدامنی
خشخاش: تنبلی و سستی
شکوفه پرتقال: علاقه به ازدواج
سنبل: اندوه و تاسف
شب بو: عشق در حال سیه روزی و بدبختی
زنبق سفید: عفت و پاکدامنی
کاملیای سفید : قابل ستایش و پرستیدنی
کاملیای صورتی: در آرزوی رسیدن به یکدیگر
کاملیای قرمز : عشق آتشین
نیلوفر آبی : حقیقت
آنتوریوم: عشق ، علاقه و محبت
داوودی : تو دوست فوق العاده من هستی
آفتابگردان : ستایش ، غرور و پرستش
نرگس : غرور و خودبینی
نرگس زرد :احترام
اقاقیا : عشق پاک
کاکتوس: پایداری و استقامت
لاله : عاشق واقعی
مریم : لذت بردن
میخک : جواب مثبت به درخواست عشق
قاصدک : وفاداری ، خوشبختی و صداقت
نسترن : احساس همدلی و تقاضای دوست داشتن
پامچال : بدون تو ادامه زندگی را نمی خواهم.
یاسمن : شادی و دلپذیری
رزماری : یادآوری خاطرات گذشته
البته تعداد شاخه های دسته گل اهدایی هم معنای مختلفی دارد:
یک شاخه گل: توجه
سه شاخه گل: احترام
پنج شاخه گل: علاقه و محبت
هفت شاخه گل: عشق
10 شاخه گل لاله نشانه یک عشق بی نظیر و ماندگار می باشد.
۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه
شب چله
با یلدا نشسته ام با یادت
به تیری که زچله کمان ابرویت بر دل نشست نازنین
در باور ایرانیان باستان درآخرین شب پاییز اهریمن تاریکی از روشنایی مهر شکست می خوردو خورشید درخشان دوباره زاده میشود و زین پس جهان و هرچه درآن است از مهر مهر بیشتر بهره مند می شوند. یلدا واژه ای است سریانی و با ولادت عربی و زایش پارسی برابر است و به این شب ,شب زایش مهر می گویند .در این شب گرد آمدن خویشان و آشنایان ودوستان به دور هم و گرفتن فال حافظ و شاهنامه خوانی و قصه گویی و خوردن آجیل و تنقلات و هندوانه و انار مرسوم بوده است .
شب چله بر همه ایرانیان پاک نهاد خجسته باد.
پاسخ
پرسيدم ...
چطور ، بهتر زندگي کنم ؟
با كمي مكث جواب داد :
گذشته ات را بدون هيچ تأسفي بپذير ،
با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ،
و بدون ترس براي آينده آماده شو .
ايمان را نگهدار و ترس را به گوشه اي انداز .
شک هايت را باور نکن ،
وهيچگاه به باورهايت شک نکن .
زندگي شگفت انگيز است ، در صورتيكه بداني چطور زندگي کني .
پرسيدم ،
آخر .... ،
و او بدون اينكه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد :
مهم اين نيست که قشنگ باشي ... ،
قشنگ اين است که مهم باشي ! حتي براي يک نفر .
كوچك باش و عاشق ... كه عشق ، خود ميداند آئين بزرگ كردنت را ..
بگذارعشق خاصيت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسي .
موفقيت پيش رفتن است نه به نقطه ي پايان رسيدن ..
داشتم به سخنانش فكر ميكردم كه نفسي تازه كرد وادامه داد ... :
هر روز صبح در آفريقا ، آهويي از خواب بيدار ميشود و براي زندگي كردن و امرار معاش در صحرا ميچرايد ،
آهو ميداند كه بايد از شير سريعتر بدود ، در غير اينصورت طعمه شير خواهد شد ،
شير نيز براي زندگي و امرار معاش در صحرا ميگردد ، كه ميداند بايد از آهو سريعتر بدود ، تا گرسنه نماند .
مهم اين نيست كه تو شير باشي يا آهو ... ،
مهم اينست كه با طلوع آفتاب از خواب بر خيزي و براي زندگيت ، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دويدن كني ..
به خوبي پرسشم را پاسخ گفته بود ولي ميخواستم باز هم ادامه دهد و باز هم به ... ،
كه چين از چروك پيشانيش باز كرد و با نگاهي به من اضافه كرد :
زلال باش ... ، زلال باش .... ،
فرقي نميكند كه گودال كوچك آبي باشي ، يا درياي بيكران ،
زلال كه باشي ، آسمان د رتوست
۱۳۸۸ آذر ۲۸, شنبه
به یاد بم
درسال 1381سفری داشتم به استان کرمان و از ارگ بم بزرترین شهر خشتی جهان دیدن کردم , یادگاری کهن که نشان از عهد دیرین از ساسانیان گرفته تا سالها پیش که از قسمتی از این بنا به عنوان زندان از آن استفاده می شد .از آنچه دراین سالها دریافته ام این است که مابا دستان خود آنچه را که از پیشینیانمان داریم نابود میکنیم و دراین رهگذر روزگار هم به یاری ما شتافته تا دیگر اثری نباشداز فرهنگ این مرز و بوم و سر انجام هم گدایی فرهنگ کنیم از دیگران ." آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد" من خیلی خوش شانس بودم که قبل از زلزله پنجم دیماه سال1382(که معلوم نشد طبیعی بوده یا هنر خودمان) از این اثر شگرف دیدن کنم . عکسهایی از ارگ گرفتم که چندتایی را به یاد بم در اینجا می گذارم.
۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه
یک مشت خاک
تمامی وجودم را در هم می شکنم , خرد می کنم تا شوم یک مشت خاک
مشتی خاک زیر پای تو , ای دوست , ای یار , ای مهربان
بستری برای گل اندام ظریفت
برای شکوفایی گلبرگهای گل خنده ات
برای اینکه لب وا نکنم , نگویم
چشم بندم, نبینم
کرشوم, نشنوم
فقط و فقط احساست کنم که برافراشته می شوی بر خاک تنم
آری این بهترین هدیه است برای تو
۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه
کهنه درخت مهر
در شیب تند پاییز
می بینمت بر دست باد خزان
می روی چنان تیری رها ز کمان
ای کهنه درخت مهر
در آغوش سایه ات
نه آرمیده ام , نه خفته ام به سیر
ز غم ندیدنت شده ام پیر
به روز گار ناتوانی
به خلوت دل گفتمی به خود
از دستم برآید اگر
نگذارم
که نشیند گرد غم اندوه به رویت ای ماه
افسوس و صد آه
کودکانه آرزویم , روان شده بر دست باد
به هر سو دوان , دوان
بار خدایا
ای توانای مزدا
اهورا
دست برآرام به سویت به نیاز
می خواهم از تو با حرص و آز
که درخت کهنه مهر به سلامت بدآریش
زین شیب تند , برآریش به فراز.
۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه
۱۳۸۸ آبان ۱۳, چهارشنبه
کاش
دور دوار زدور می ایستاد
زمان برمی گشت
پاییز نمی آمد و سرما به زمین
و خزان نمی آمد به کمین
به کمین گل سرخ.
آه , چه باید کرد
ز دست چرخ بازیگر
که بازی میکند با ما چه ویرانگر
خداوندا رحیمی , حکیمی و یاریگر
پناهش باش
امیدش ده
امانش دار
ز ظلم این پاییز غارتگر
برای ما نگاهش دار.
گل سرخ
تورا همچون گل سرخی به روی سینه می کارم
به پایت جوی آبی از رگ وخون می کشانم
سحرگاهان به سان قطره های گرم شبنم
بریزم من به روی گلبرگ غنچه ات
به سان پیچکی در روز سرما
بپیچم من به دور شاخه هایت
تحمل می کنم من نیش وزخم خارهایت
به فصل تیرو مرداد , درآن گرمای سوزان
شوم من سایه بانت
شبانگاهان برای روشنایی
شوم من شمع پیه سوزی کنارت
به سان شب پره گردم به دورت
بگویم قصه ها و لابه هایت
به روز روشن و خورشید تابان
شوم من عندلیب شاخه هایت
ببوسم یک یک گلبرگهایت
۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه
۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه
۱۳۸۸ آبان ۵, سهشنبه
سخن آشنا
این سخنان از یک دوست است با وجودیکه نهال دوستیمان نوپاست ولی ریشه های عمیقی در خاک جانم زده است و امید است که این نهال , درختی تنومند گردد پر از سایه سار که از طوفانها نهراسد و" خم نارد ابروش"
- هیچ کس نمی تواند به عقب برگردد و همه چیز را از نو آغاز کند ولی هر کسی می تواند از همین حالا آینده ای خوب وجدید برای خویش بسازد.
- خداوند برای آنکه روزهای ما بدون غم سپری شود و یا خنده باشد بدون هیچ غصه ای و یا خورشید باشد بدون هیچ بارانی , هیچ تضمینی به ما نداده است ,اما به ما قول داده است اگر در مقابل مشکلات سر خم نکنیم, تحمل سختیها را برایمان آسان نماید و چراغ راهمان شود.
- عشق در یک لحظه پدید می آید , دوست داشتن در امتداد زمان و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.
- راز دوست داشتن هرچیز , درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود.
- دنیا آنقدر وسیع است که برای همه مخلوقات جا باشد پس به جای آن که جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم.
- عشق مانند نواختن پیانو است ابتدا باید بر اساس قواعد یاد بگیری و سپس قواعد را فراموش کنی و با قلب بنوازی.
۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه
پرگیر و برو سیاهی شب
پر گیر تو ای سیاهی شب
ای چنگ تو در تن نحیفم
ای گوش تو پر ز آه ونالم
ای سنگ دل وسیاه بد ذات
تا کی به دلم چنگ زنی , نهفته مانی
من درد کشم , تو قهقه رانی
من زجر کشم به بی امانی
تو چنگ زنی , ترانه خوانی
پر گیر و برو که نور یابم
از ظلمت شب رهایی یابم
روشن شود آشیانه ما
چون سرو, قد کشیده ستون خانه ما
درپرتو سیمین مه و خورشید وفلک غزل بخوانم
در سایه مهرش همره سوگل بنشینم
رخ سوده و سر نهم به خاکش
پیمانه زنم به قبله گاهش
۱۳۸۸ شهریور ۳۱, سهشنبه
۱۳۸۸ شهریور ۳۰, دوشنبه
31شهریور
30شهریور
29شهریور
۱۳۸۸ شهریور ۲۹, یکشنبه
چار تاقی
که اخیرا" کاربرد تقویمی آنها توسط مهندس کاظمی به چالش کشیده شده است
چار تاقی خیرآباد : در استان کهگیلویه و بویر احمد و در نزدیکی روستای خیرآباد و کوه خویز قرار دارد.
چارتاقی بالاده کازرون : در استان فارس و شهر بالاده قرار دارد.
چارتاقی نیاسر: دراستان اصفهان و درشهر نیاسر قرار دارد و یکی از سالمترین چارتاقی های موجود می باشد.(مرمت شده است)
۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه
پیشدادیان 7
۱۳۸۸ شهریور ۲۴, سهشنبه
28 شهریور
۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه
پیشدادیان6
داستان پیروزی فریدون با یاری وهمکاری کاوه آهنکر و به بند کشیدن زهاک مار دوش در بخش پیشدادیان 5 آمده است.به شوند(دلیل ) اینکه این پیروزی در روز مهر(شانزدهمین روزهرماه) از ماه مهر بدست آمده است جشن مهرگان در این روز برگزار می گردد.
۱۳۸۸ شهریور ۲۲, یکشنبه
25 شهریور
نخستین قانون کیفری عمومی ایران بی توجهی فرزندان به والدین سالخورده را جرم شناخته بود که مجازاتی از درجه جنحه داشت .
جالب است که ژاپنی ها روز 15 سپتامبر را روزسالخوردگان میدانند که به نظر می رسد با روز باستانی ایران پیوندی نداشته باشد.
در آمریکا درمان سالخوردگان رایگان و و بسیاری از فروشندگان در روز ویژه ای از هفته کالاهای خود ار 15% ارزانتر به آنان می فروشند و شرکنهای هوایی به سالخوردگان تخفیف در خوری به سالخوردگان میدهند و استفاده از بلیطهای شهری برای ایشان رایگان است.
آنها کجا وما کجا ... عصا از کورمیدزدند
23 شهریور
یکی از بزرگترین کارهایی که داریوش درسپتامبر 488 پیش از میلاد انجام داد فرمان برپایی یک ارتش همیشگی بود که درتاریخ معاصر به آن سپاه جاویدان می گویند و از این رو ایرانیان نخستین ملت جهان بودند که به ارزش وجود یک ارتش همیشگی پی برده بودند و پس از آن اسکندرو سپس رومیها این کار را انجام داداند. داریوش در همین سال ساخت تلار سد ستون و همچنین ساخت راه دراز شوش به سارد را آغاز کرد .
22 شهریور
۱۳۸۸ شهریور ۲۱, شنبه
21 شهریور
۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه
پیشدادیان 5
بنابر آنچه که در شاهنامه آمده است زهاک فرزند مرداس پادشاهی نیک نام در دشت نیزه آوران (عربستان کنونی) بود که به دام اهریمن (دشمن خوبیها ونیکی هاست و در جهان به جز فتنه وآشوب کاری ندارد و همواره برای گمراهی آدم از راه راستی و درستی در تلاش است) افتاد و با راهنمایی او پدرش را کشت و به تخت نشست .اهریمن به نشانه دوستی و مهری که به زهاک داشت دوکتف او را بوسید که بر جای بوسه های اهریمن دو مار سیاه رویید و هر چه اورا می بریدند دوباره رشد میکرد .اهریمن برای دور ماندن زهاک از گزند مارها به او گفت روزانه مغز دو نفر آدم را به آنها بخورانند و همین کار انجام شد و آدمهای بسیاری کشته و مغز آنهارا به مارها می دادند . اهریمن زهاک را به جنگ با جمشید فرستاد , او جمشید را کشت و دو دختر او را به نامهای شهر ناز و ارنواز به کاخ خود برد تا با همکاری دو تن دیگر به نامهای ارمایل و گر مایل به پرستاری و خورشگری مارها بپردازند.اما آنها آدمهای نیک دلی بودند و از این کار سخت نگران و دلگیر, پس با همکاری یکدیگر مغز یک نفر از دو نفر قربانی را با مغز گوسفندی آمیخته و به مارها می خوراندند و یک نفر را فراری میدادند وبدینگونه هر ماه 30نفر آزاد میشد.
زهاک سالیان درازی با ستم وبیدادگری مردم بیگناه را قربانی خودکامگی های خود کرد و کینه مردم روز به روز بیشتر می شد.
شبی زهاک در خواب دید سه نفر جنگاور بر او تاختند در بین آنها کوچکترین مرد با دلاوری بیشتر با گرزی بر سر او کوفت و او را دست و پابسته به کوه الوند کشانید .خوابگزاران را خواند تا خواب اورا گزارند.یکی از آنها که بی باک ونترس بود گفت هنگامه پادشاهی تو به سر رسیده و فریدون نامی به جای تو بر تخت خواهد نشست و تورا به بند می کشاند.پس دستور داد تا فریدون را بیابند و نزد او بیاورند.
فریدون ایرانی پاک نهادی بود پدرش آبتین از نژاد تهمورث و مادرش فرانک .افراد زهاک آبتین را گرفته و به بند کشیدند و فرانک برای نجات فریدون خردسال , او را به گاو چرانی نیکوسیرت به نام برمایه داد تا اورا همانند فرزاندن خود بپرورد . زهاک و یارانش دست از جستجو بر نداشتند و جایگاه فریدون از یافتند .فرانک مادر فریدون آگاهی یافت و به سمت چراگاه برمایه شتافت , فریدون را برداشت و نزد پارسایی در کوه البرز رفت و فریدون را به او سپرد و او هم پذیرفت . 16 سال بعد فریدون از کوه به دشت نزد مادرش آمد و از پدرش پرسید .فرانک داستان زندگیش را برایش بیان کرد .فریدون خشمگین شد و آتش کین در قلبش شعله ور و برای خون خواهی پدرش و مردم اراده ای سخت استوار کرد.از طرفی زهاک هنوز از فریدون ترس ودلهره داشت و به همین دلیل بزرگان و موبدان و مهتران را جمع کرد تا بر دادگری او گواهی نویسند و مهر کنند , همه بزرگان و مهتران و موبدان این کار را انجام دادند بجز مردی که فرزندانش خوراک مارهای زهاک شده بود و و آخرین فرزند او هم در بند بود برای کشته شدن او کاوه بود کاوه آهنگر, مردیکه از جور و ستم پادشاه به تنگ آمده بود و بانگ برآورد و از این کار سر باز زد و نامه را پاره کرد , با این وجود زهاک پادشاه خون آشام او را زینهار داد و پسر او را آزاد کرد.کاوه همیکه از بارگاه پادشاه بیرون آمد چرمی را بر نیزه اش کرد و مردم را به دور خویش گردآورد و به سوی فریدون شتافت(اولین پرچمی که در دنیا برای گرآوردی مردمی که هم رای هستند,افراشته شد).فریدون شادمان گشت و پرچم کاوه را بیاراست و آنرا درفش کاویان نامید
و با یاری کاوه تاج شاهی بر سر نهاد و باری جنگ با زهاک آماده شد برادرانش(کیانوش و برمایه) گرزی گاو سر برایش ساختند . فریدن سوار بر گلرنگ(نام اسب فریدون)در خور داد روز (ششمین روز ماه )به زهاک یورش برد و از اروند رود گذشت و به سمت دژ زهاک "گنگ دژهوخت "یورش برد یاران زهاک را از پا درآورد و نشان زهاک را بجز نام خدای فرو انداخت و زهاک را دستگیر کرد ناگاه ندایی آمد و فریدون را از کشتن زهاک منع کرد . او زهاک را به کوه دماوند برد و در آنجا در شکاف کوه که ته آن ناپیدا بود به بند کشید .
۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه
20شهریور
۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبه
19 شهریور
هشت سال بعد این پیشنهاد در سنای روم مطرح شد ولی به شوند (دلیل) این که همه پیروان فرمانروایی روم , رومی نبودند , پذیرفته نشد . در سپتامبر سال 1791 مجلس نمایندگان فرانسه بر اساس همین نشانه های تاریخی در قانون اساسی تازه نگاشته شده خود پذیرفت که شاه برای پاسداری و پایبندی به ملت و کشور باید سوگند یاد کند و از آن پس پادشاه فرانسه , پادشاه فرانسویان نام گرفت و لویی شانزدهم در 14سپتامبر 1791 با بی میلی این سوگند را یاد کرد و انقلاب به او زمان چندانی به او نداد.
18 شهریور
میگویند برروی شمشیر فرهاد دوم نوشته بود تنها برای نگهبانی از ایران و مردم سرزمین بجنگ.یکی از مغ ها به پادشاه گفت چرا این سخن روی شمشیر است ؟ پند بزرگان باید در دل و اندیشه باشد نه بر دست ساخته ها . پادشاه گفت هر بار که این نوشته را می بینم به من می گوید راه درست چه و کجاست و بدین گونه در بیداد زمان گم نمی شوم.(امان از دست زمانه...)
17 شهریور
۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه
گاهان
گاهان : از .... تا ....
هاون : از برآمدن آفتاب تا نیمروز
رفتون : از نیمروز تا سه ساعت پس از آن
ازیرن : از سه ساعت پس از نیمروز تا غروب خورشید
ایوه سریترم : از غروب خورشید تا نیمه شب
اشهن : از نیمه شب تا برآمدن آفتاب
۱۳۸۸ شهریور ۱۱, چهارشنبه
روزها
1 : هرمزد : خرم باش = هستی بخش بزرگ دانا
2 : بهمن : جامه نو پوش = اندیشه نیک
3 : اردی بهشت : به آتشگاه شو = بهترین راستی وپاکی
4 : شهریور : شاد باش = شهریاری
5 : سپندارمز : پاک باش = فروتنی و مهر پاک
6 : خور داد : جوی و نهر کن = تندرستی و رسایی
7 : امرداد : دار و درخت نشان = بی مرگی
8 : دی به آذر : سرشوی و مو و ناخن پیرای = آفریدگار
9 : آذر یا قوس یا رامین : به راه شو و نان مپز (روز و ماه یکی می باشد روز نهم و ماه نهم آذرنام دارد) = آتش
10 : آبان : از آب پهریز کن و آب را میازار = آبها و هنگام آب
11 : خور : کودک به دبیرستان بر تا دبیر و فرزانه شود = آفتاب و خورشید
12 : ماه : با دوستان نیک پرسش کن و از خد آمد کار بخواه = ماه
13 : تیر : به کودک تیراندازی ,نبرد و سوارکاری یاد ده = باران
14: گوش : گوساله پرورش ده و گاو به ورز آموز = گیتی , جهان , زندگی و هستی
15 : دی به مهر : سرشوی و ناخن پیرای = آفریدگار
16 : مهر : از مهر داوری بخواه و با مستمندان به مهر رفتار کن = پیمان و دوستی
17 : سروش : آسایش روان خود را از سروش بخواه = فرمانبرداری
18 : رشن : کار سبک کن و نیایش فراوان = دادگری
19 : فروردین : سوگند مخور, ستایش فروهر پاکان کن تا خشنود شوند = فروهر و نیروی پیشرفت
20 : ورهرام : خان و مان بن افکن = پیروزی
21 : رام : زن خواه و رامش گیر و داده خواه تا پیروز و کامروا گردی = رامش و شادمانی
22 : باد : درنگ کن و کار نو آغاز = باد و هوا
23 : دی به دین : سرشوی و مو و ناخن بپیرای وجامه نو پوش و زن به خانه بر = آفریدگار
24 : دین : خرفستر کش ( حیوانت موذی : موش , زنبور , کژدم , موریانه , گرگ و...) = وجدان و بینش درون
25 : ارد : نو بخر و به خانه ببر = خوشبختی , دارایی و خواسته
26 :اشتاد : اسب و گاو بر ده تا بار آورد = راستی
27 : آسمان : به راه دور شو تا به درستی باز آیی = آسمان
28: زامیاد : داور مخواه = زمین
29 : مهرسپند : جامه نو بدوز و بپوش و زن گیرر تا فرزند تیز ویر (هوش) و نیک زاید = گفتار پاک
30 : انارم : موی و ناختن پیرای و زن بگیر تا نیک زاید = فروغ , روشنایی بی پایان
۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سهشنبه
11 شهریور
پیشدادیان 4
پسر تهمورث , نام او در اوستا "ییم" به معنی دو نیم و دارای دوپاژنام (صفت , ویژگی ,لقب) "هووتور"(دارنده گله و رمه خوب) و "سریر" (زیبا) می باشد.جمشید در فارسی از دو واژه جم:همزاد و شید :خورشید تشکیل شده است و دوره پادشاهی او دوره تابندگی و درخشش زندگی آریاییان گفته می شود .او هم شاه بود هم موبد و هم دارنده فره ایزدی و آریاییان را پس از رهانیدن از دوره یخبندان و سرما به ایرانویچ (سرزمین ایران) راهی نمود.
بر پایه نوشته های اوستا آمده است : اهورا مزدا , دانای بزرگ رویارویی با دوره یخبندان را به جمشید هشدار داد و به او کمک کرد تا
برای برابری با سرما و یخبندان پناهگاهی در دل زمین به نام "ور جم کرد" (ور : جای سر پوشیده و کرد = کرت که در اوستا به معنی ساختن , فراهم کردن و رویهمرفته : پناهگاهی که جمشید ساخت) بسازد . جمشید از تمامی گونه های مختلف زیوندگان(گیاهان جانوران ومردمان) که دارای تخمه نیکو بود در پناهگاه جا داد و پس گذشت 300سال و پایان یافتن دوره سرما از آن بیرون آمدند وبه سمت ایران حرکت نمودند و زمین به زندگی دوباره با کشت زارهای سر سبز و گیاهان دارویی و شفابخش ادامه داد .بیماریها از بین رفت و مرگ تنها در پیری و با کشته شدن فرامی رسید . تا اینکه جمشید از بیشماری نعمت های خدادادی به خود کامگی رسید و فره ایزدی از او دور گشت . جم درجنگ با ضحاک شکست خورد و ضحاک او را با اره به دو نیم کرد و به همین دلیل در اوستا به ضحاک به " ییمو کرنت " به معنی کسی که جمشید را دو نیم کرد نام می برند.
بیرون آوردن فلزات (طلا ,مس , ارزیزوسرب )از کانها , جواهر سازی , درختکاری ,نقاشی و نگارگری , ساختن تیروکمان و ابزارجنگی , ساختمان , آتشکده , راه و رودخانه و نهر و شهرسازی و کشتی سازی , پوشش مردم و گروه بندی مردم (مردم دینی , جنگاوران , برزیگران , کارگران و دست ورزان ) و جشنهای نوروز و اسفندارمز از کارهای جمشید به شمار می آید .
۱۳۸۸ شهریور ۳, سهشنبه
تو می دونی اون کیه؟
نم نم می باره روی موهات
اون کیه که می خونه سرود برات
* وقتیکه شب می رسه
مهتاب میشه
اون کیه ستاره میشه , به تو چشمک میزنه
دونه دونه موهاتو می کنه شونه , برات
* وقتیکه تنها میشی , خسته میشی
اون کیه میده دل به دلت
این ور و اون ور تو دلت , پارو می زنه , شعر میگه , قصه میگه
گوش میده به درد دلت , میزنه حرفای قشنگ از دل تنگ
واسه تو می میشه , پیاله میشه , شادت میکنه , مژده مهر و محبتت میده
خارا را جمع میکنه , گل می کاره , گل مریم , گل سرخ , گلای رنگ و وارنگ مث طاوس قشنگ
تو می دونی اون کیه ؟
نه نمی دونی اون کیه؟
قصه من
روایت من
هیچ کس نمی فهمد
چه بر من آمده است
کس نمی داند
برای چه؟
که این نامه ,نامه من بی شک حصار پولادین اذهان را پاره نمی کند
اذهان مسخ شده , محصور دنیای پوچ و بی ارزش را
و
من می سوزم , آه بر لب,سوز در دل
و
بانگی بر نمی آید , افشانده نمی شود دستی از پس روایت من
افسوس و صد حیف از این روایت بر باد رفته و نامه ناخوانده
گذشت و می گذرد
عمر من و عمر حصار پولادین
اما چه غمین و چه آلوده؟
۱۳۸۸ شهریور ۱, یکشنبه
رفتن
می توان رفت به سویش با عشق
با شعر, با سبد سبز غزل
که در آغازش
شاه بیت محبت را گفت
و
د رآن صنعت ایهام گل یاس سرود
و در مطلع آن , قافیه,
قافیه را بر سر دست نسیمی ز گل سرخ نهاد
که رساند بر او
دم گرم و سخن تازه دوست
آری
می توان رفت به سویش با عشق
با چشم خمار نرگس
با شمیم گل رز
با زبان گل سرخ
زیر آن شاخه ناز
سخن عشق سرود
با ژاله مهر ومحبت
غم و اندوه ز رویش بزدود.
درد
بسان تار و نی
پراز اندوه وناله درد
پر از درد و ندارد باکی از چنگ
اگر تارش نوازی در بر گل
به هر لحظه, شب وروز
نوازد هردمی خم نآرد ابروش.
من
به پریشانی زلفهای کمندت در بستر باد
به سیاهی چشمان خمارت در بستر آب
خونین جگرم
به سرخی شبق در تنگ غروب
به لرزانی
یک شاخه بید در محضر آب
من پریشان و سیاه
خونین جگر ولرزان پای
رنگها
و از دل خاک بیرون رفت
می توان زرد شد
وهمچو برگی به خزان به دل خاک خزید
می توان آبی شد
سقفی شد , چتری شد بر روی زمین
می توان سرخ شد
و در خون غلتید
بوسه زد بر لب خاک
یا چون هور زرین موی شد
و
پرتو افکند به هر سوی زمین
می توان شعشعه زد
بر رخ آبی آب
و به پرواز درآورد
همه آن قطره آب
می توان دسته ای زلف زرین را به فرستاد
به خاک
تا که بیدار کند دانه ز خواب و سبز کند شاخه ناز
می توان پرتویی از نور
فرستاد به برگ
تا که برد سبزی و بر جای گذارد
همه جا رنگ خزان
۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه
بیهوده
در ساحل ماسه ای اندیشه تو
قلعه ای ساخته بودم
که درآن
در گذر ثانیه ها , سپری خواهم کرد عمری
و
به تماشای شبق خواهم رفت
و
به آرامی خواهم خفت در آن
*چه عبث بود که من
در وزش باد غرور و کبرت
شمع حیاتم را روشن
و
در طی راه زکسی نور نجویم هرگز
و
بی همرهی خضر, ره به سلامت خواهم برد
* چه عبث بود که من
درآستانه پرت شدن از لب کوه
چنگ زدم به کمندت
که رها گردم از لمس سقوط
و
تو با تیزی برق نگاهت ببریدی
گره خورده به دستم چندی موی
*چه عبث بود که من
به تار بی کوک دلت چنگ زدم
تا با سرود غم عشقم تو هماهنگ شوی
چه عبث بود پیوند نگاهم با تو , چه عبث.
اندیشه من
*من بر اینم گر توانم
نگذارم که فتد بر سر زلفت خم غم
و
تو با پای گل آلود سمندت
در بیشه افکار من زار
چنان می تازی
خاک بی لایقی دوستیم
می فشانی به رخ من
*من بر اینم گر توانم
نگذارم که نشیند به رخت ای ماه
گرد غم واندوه و فغان از دنیا
و
توموج وش
چنان می کوبی سیلی سهمگین
به تن ساحل اندیشه من
من چه گویم تو چه گویی
من چه بینم تو چه بینی
۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه
یشدادیان 3
طهمورث پسر هوشنگ, نام او در اوستا به دو گون آمده است تخمواوروپ(تخمو:نرینه ,پرزور و نیرومند برابر تهم فارسی ) و آوروپن با پاژنام ازینونت (برابر زیناوند یعنی مسلح).
طهمورث بر هفت کشور فرمانروایی داشت و با پشتیبانی ایزد اندروای بر اهریمن پیروز گشت و سی سال بر پشت او که به هیبت اسب درآمده بود سوار شد .
در متون پهلوی آمده است که اهریمن که به صوررت اسبی در آمده بود از طهمورث به ستوه آمد و با فریب دادن همسر طهمورث راه شکست دادنش که ترس از سرنگونی در سراشیبی های تند البرز بود , را فرا گرفت و او را همانجا به زیر افکند و سپس اورا بلعید.
در شاهنامه از طهمورث به دیوبند نام برده شده چون دیوان و جادوگرانرا به بندکشید و با راهنمایی دستور خردمندش شهرسپ از بدیها پالوده گشت و فره ایزدی در او نمایان شد .
به روایتی دیگر بودا در زمان طهمورث پدیدار گشت . نوشتن و خواندن ,ساختن طنبور ,اهلی کردن استر,ابریشم و پشم بافی , عمارت و آبادانی , ساختن کوچه و بازار و روزه گرفتن از تعلیات اوست و اولین کسی بود که خط پهلوی را به کار برد.
۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه
پیشدادیان2
هوشنگ پسر فرواک,پسرسیامک,پسرمشی ,پسر کیومرث و تبار ایرانیان از اوست و نخستین پادشاه پیشدادی است.
در نامه های پهلوی هوشنگ و در اوستا هئوشینگه (هئو:خوب و شینگه :خانه و رویهمرفته خانه خوب میباشد)نام دارد.در این دوره مردم از کوهها و غار ها به سمت دامنه ها حرکت کرده و به خانه سازی پرداختند و نخستین دیوارها ساخته شد .در اوستا آمده است که هوشنگ نخستین مردمان بود که قانون را پدید آورد .او دارای فر شاهی بوده و به یاری خدایان به فرمان روایی بی چون و چرای همه کشورها , آدمیان ,دیوان و پریان دست یافت . دیوان را سرکوب و چهل سال پادشاهی نمود.
در نورزی نامه خیام آمده است که هوشنگ 970 سال پادشاهی راند و دیوان را کشت. آهنگری ,درودگری وبافندگی را پیشه کرد.انگبین را از زنبور و ابریشم را از پیله بیرون آورد و د رشاهنامه آمده است گه هوشنگ در پی رویدادی آتش را کشف کرد .و از این روی آن روز را جشن سده می گیرند.د راوستا آمده است استخراج معدن , ابزارسازی , آبیاری و کشاورزی , خوردن گوشت , کشتن جانوران زیان رسان,علم نجوم , ساختن عبادتگاه وقلعه و گرفتن جشن سده ومهرگان از تعلیمات اوست.
۱۳۸۸ مرداد ۲۷, سهشنبه
پیشدادیان 1
پیشدادیان
تاریخ ایران از آغاز تا شکل گیری سلسله ساسانیان چهار دوره بوده که نخستین دوره آن پیشدادیان می باشد و 2470سال فرمان روایی داشته اند .(بنا به روایاتی با آغاز دنیا یکی می باشد) بنا به پندار ایرانیان نخستین انسانی که در دنیا پدیدار شد کیومرث بود.(نظریه گیاهان تک پایه)
کیومرث: در نامه های پهلوی گیومرت یا گیو مرد و در اوستا گیومرتن آمده است .گی :جان و زندگی - مرتن : میرا و مردنی و روی هم رفته جان میرا یا زنده میرنده می باشد.
بر اساس نامه دینکرت پهلوی کیومرث نخستین کسی بود که پیام اهورا مزدا را دریافت کرد و از نظر شکل ظاهری , بدن کیومرث دارای پهنا و درازای یکسان و بلندای آن به اندازه شش نای بود و مدت 3 هزار سال زندگی کرد ولی بدون جنبش .پس این که اهریمن و دیوها به دنیا هجوم آوردند کیورث مرد . از تخمه او نخستین جفت مردمان به شکل دو شاخه ریواس (نظریه گیاهان دو پایه) روییدند
که نامهای گوناگونی دارند : مشی ومشیانه - مشیگ و مشیانگ - مرد و مردانه و... و همه مردم دنیا از دو می باشند.
بنا به روایاتی کیومرث ملقب به گرشاه به معنای کوه شاه بوده و سی سال بر جهان پادشاهی کرد و کارهای مهمی به مردم آموخت از جمله: ساختن تیر و کمان , اهلی کردن حیوانات , دخت و دوز جامه , دفن مردگان , تقسیم سال به دوازده ماه , شوم شمردن جغد , برپایی جشن سده و نوروز , خانه سازی و شهرسازی و آیین پادشاهی.
۱۳۸۸ مرداد ۲۱, چهارشنبه
چرا وقتی خشمگین هستیم داد میزنیم؟
شاگردان فکرى کردند و يکى از آنها گفت: چون در آن لحظه آرامش و خونسردي مان را از دست میدهيم.
استاد پرسيد: اين که آرامشمان را از دست میدهيم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد میزنيم؟ آيانمیتوان با صداى ملايم صحبت کرد؟
چرا هنگامى که خشمگين هستيم داد میزنيم؟
شاگردان هر کدام جوابهايى دادند امّا پاسخهاى هيچکدام استاد را راضى نکرد.
سرانجام او چنين توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست يکديگر عصبانى هستند، قلبهايشان از يکديگر فاصله میگيرد. آنها براى اين که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند هر چه ميزان عصبانيت و خشم بيشتر باشد، اين فاصله بيشتر است .
سپس استاد پرسيد: هنگامى که دو نفر عاشق همديگر باشند چه اتفاقى میافتد؟
آنها سر هم داد نمیزنند بلکه خيلى به آرامى با هم صحبت میکنند.
چرا؟
چون قلبهايشان خيلى به هم نزديک است. فاصله قلبهاشان بسيار کم است استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به يکديگر بيشتر شد، چه اتفاقى میافتد؟
آنها حتی حرف معمولى هم با هم نمیزنند و فقط در گوش هم نجوا میکنند و عشقشان باز هم به يکديگر بيشتر میشود سرانجام، حتی از نجوا کردن هم بینياز میشوند و فقط به يکديگر نگاه میکنند.
اين هنگامى است که ديگر هيچ فاصلهاى بين قلبهاى آنها باقى نمانده باشد.
ارسالی از دوست خوبم اکبر نجفی
۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه
آشنایی با آیین مهر یا میترایئسم (2)
در اوستا,مهر,ایزد راستی, دلیری,فروغ , روشنایی وپیمان ووفاداری است.بینایی, فریفته نشدن و پرهیز از دروغ گویی از ویژگیهای بارز مهر است .از سایرویژگیهای ایزد مهر نظارت بر پیمان ,پاییدن نظم وترتیب ,شکست دیوو فریبکاران و داوری روان ها پس از مرگ است .
معانی مختلف مهر : خورشید , پیمان , دلبستگی و محبت , هفتمین ماه سال خورشیدی و شانزدهمین روز از هرماه در عهد باستان و روز مهر از ماه مهز را مهرگان می نامند و جشنی به همین مناسبت برگزار می گردیده که امروزه در برخی از مناطق و شهرها و کشورها نشانه های آن یافت می شود
.
یکی ا زمراسمات مهر قربانی نمودن گاو بوده است در آیین مهر پیروان آن یکدیگر را برادر و رهبران آن خود را پدر و بزرگترین آنان پدر پدران خوانده می شود .
مهریان بر این باور ند که ایزد مهر یکبار به صورت انسانی در یک نماز ظهور کرد و چوپانانی که در آن مکان به چرای گوسفندانشان مشغول بودند به وی ایمان آوردند .آنگاه خدای مهر گاو نری را کشت و خون آنرا بر روی کره زمین افشاند و هر انجا که خون ریخت بارور و سرسبز شد و او چند سال بعد به آسمان رفت و روان او برای یاری رسانیدن به بندگان خود در زمین همواره آماده است.
ایزد مهر همواره به عنوان گواه در مجامع حقوقی و داوری و داد خواهی حضور می یافت و مردم به نام ایشان سوگند یاد می نمودند .
بر اساس کهن ترین متون هندی مهر دو خویشکاری (در زبان پهلوی به معنی وظیفه و تکلیف) دارد:
1- فرمان روایی روحانی : شاهی ,شهریاری , بر پا داشتن نظم و مادی و اخلاقی جهان , گردآورد ن مردم و حفظ قانون.
2- برکت بخشی : بران آوری و خداوندی بر رودها و حفظ کشاورزان
و افزون براین دو خویشکاری حفظ صلح و آشتی را نیز بر عهده دارد.
مهرآبه :
کسی که به دین مهر روی می آورد پس از گذشت مراحل هفتگانه برای ایشان مراسم نان و عسل انجام میگرددو سر انجام او را با خون گاو تعمید میدهند از آنجاکه ایزد مهر در آغاز در غاری ظاهر شد پیروان او معابد خویش را در غارها ساختند و به پرستش مهر می پرداختند و پرستشگاه های مهری را مهرابه می خوانند. ظاهرا"غار نشانه و رمزی از جهان خاکی است و سقف معمولا" هلالی آن نشانه گنبد آسمان است . مهرابه ها اغلب دارای راهروی باریکی است و در دو طرفآ سکوهایی برای نشستن مهر یان وجود دارد .از میان نقوش دیوارهای مهرآبه ها بر می آید که قربانی کردن گاو از اساسی ترین آیین آنهاست زیرا موجب رویش گیاهان و زندگی سایر موجودات می گردد.یکی دیگر از وجوه مشخص آیین مهر که در نگاره ها آمده است زایش میترا از دل سنگ است.
تفاوت کیش مهر با سایر کیشها ی عرفانی این است که امری است مردانه و مرد مومنن به مهر و پیرو میترا بجای کوشه گیری و اعتکاف برای ترک علایق مادی و رهایی از امور دنیوی در تکاپوی دانش اندوزی رشادت و دلاوری است و مهریان زندگی در جهان خاکی را نبردی در راه خدای پیروز می دانستند.
گردونه مهر :
یک چلیپا با شاخه های 90درجه به سمت چپ و راست است که معمولا" با جهت افقی یا گوشه هایی با زاویه 45 درجه می باشد.گروهی از محققان بر این باورند که این نشانواره نمادی از خورشید است که به مرور زمان تغییر شکل یافته است و مردم نماد چلیپا را نماد آتش می دانستند و مورد احترام ایشان بود که خود ابزاری ابتدایی برای بدست آوردن آتش بود و ایرانیان به آن گردونه مهر یا sun cross می گفتند.
علاوه براین , مفهوم نماد گردونه مهر را به وجود آخیشجان های چهار گانه آب , آتش , خاک و باد و عناصر اصلی سازنده دنیا منتسب میدانند که در تمدنهای کهن نیز ریشه دارد. منشا این نشانواره را به آریاییان میدانند که موجب تمدن بزرگ در دنیا شده اند و نخستین بار در خوزستان با قدمتی 5000ساله دیده شده و علاوه بر آن آثاری از این نشانواره در شهر سوخته و کاخی در کوه خواجه سیستان ,ویرانه های کاخی ردر بیشابور , تل باکون مرودشت و فسا در فارس , تپه سیلک کاشان , کلاردشت ,تپه حسنلو در ارومیه , رودبار گیلان , گرمی اردبیل, گچبریهایی در قلعه یزگرد در جزیره کیش و کاخ تیسفون عراق امروزی نیز بدست آمده است .
نظر من:
این نشانواره به پیشینیان ما تعلق دارد و در بسیاری از ادیان وارد شده و از این نماد به شکلهای دیگر استفاده شده و میشود .آری ، ایرانیان نیک اندیش سرچشمه خوبیها ،پاکیها ،دانش و مظهر یکتا پرستی بوده و هستند و به همین دلیل است که بر سر در آکادمی جندی شاپور در 1700سال پیش نگاشته بودند: " شمیشیرهای ما مرزها را مشکافد و دانش ما دلها را"
ای دوستان ما اگر این پیشینه را نداشتیم اکنون به چه می بالیدیم .تا دیر نشده است بیایید کاری کنیم که فرزندان ما هم به ما ببالند نه بعدها از مابنالند.
چه خوش گفت فردوسی نیک اندیش و پاک زاد:
چو ایران نباشد تن مباد بدین بوم بر زنده یک تن مباد
یا:
دریغ است ایران ویران شود کنام پلنگان و شیران شود
۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه
آشنايي با آيين مهر يا ميترائيسم(1)
(بخش اول)
3593 سال پیش از زادروز زرتشت ، یعنی 9700 سال پیش از میلاد مسیح و 11709 سال پیش از امروز ( 6372 پادشاهی – 2009 م – 1387 خ ) درایرانویچ ، نخستین پیام آور یگانه انگاری به نام مه آباد = آبادگر بزرگ ، پا به گیتی نهاد که بنیان گذار دین باستانی مهر ( آیین میترا ) بوده است. ( کنکاش توسط استاد ذبیح الله بهروز ) در مورد مه آباد ، به دلیل نشر کتاب و دین جعلی دساتیر در هندوستان ،ابهامات بسیاری موجود بود که با کاوش های اخیر از بین رفته اند. در شاهنامه فردوسی نیز به این پیام آور بزرگ اشاره شده است:
نهم پشت زرتشت پیشین بد او مه آباد ، پیغمبر راستگو
اما آیین مهر نه تنها پیش از اشکانیان و نه فقط پیش از زرتشت ، که تا بن تاریخ ایران حضورداشته است.و حتی خود زرتشت از پیروان آیین مهر بوده وتاگامه ی هفت مهر را پیموده بود. ( آخرین مقام دین مهر ) . در مورد حضورآیین مهر در زمان هوشنگ پیشدادی هیچ شکی موجود نیست.علاوه بر چندین سند ، در شاهنامه ی فردوسی که خود از کتاب خدای نامک تنظیم گشته است می خوانیم:
که ما را ز دین کهن ننگ نیست به گیتی به از دین هوشنگ نیس
همه راه داد است و آیین ، مهر نظر کردن اندر شمار سپهر
چون تاریخ دین دیگری را در عهد پیشدادیان و کیانیان جز دین زرتشت گزارش نداده است ، یقین می باشد که این آیین تا ظهور زرتشت آیین رسمی جامعه ی ایران بوده است.
در باره آفرينش در آيين مهر بسيار گفتهاند ولي مهر خداي آفريننده نبوده است. شکل قديمي مهر در زبان اوستا ميثر و در زبان رايج قبل از آن يعني پهلوي ميتر و در زبان کهنتر از همه اينها يعني سانسکريت ميترا است.آ يين مهري آيين سربازي است. راستگويي ، درست پيماني از مهمترين مشخصههاي اين آيين است. آيين مهري بيش از هر آييني به زنان اهميت ميدهد.
مهر يا ميترائيسم ، آييني رازآميز بود که بر پايه پرستش ايزد ايراني، خداي خورشيد ، داد ، پيمان و جنگ يعني ميترا (مهر) در دوران پيش از آيين زرتشت بنيان نهاده شد. اين آيين بعدها توسط سربازان رومي دگرگون شده و به سرزمينهاي امپراطوري روم برده شد و در طول سدههاي دوم و سوم پس از ميلاد، در تمام نواحي تحت فرمانروايي روم، در سرزمين اصلي اروپا، شمال افريقا و بريتانيا برپا بود. گرچه پس از پذيرفتن آيين مسيحيت توسط امپراطور کنستانتين در اوايل سده چهارم ميلادي، اين دين رفته رفته محو شد، اما تاثيري به سزا بر ادياني چون مسيحيت و مانويت بر جاي گذاشت.
نخستين گروه آرياييهايي که وارد فلات ايران شدند کاسي ها بودند که در منابع سومري به آنها خورشيد پرست گفته ميشد. پس از آن هيتيها و ميتانيها دو قوم بعدي آريايي منطقه بودند. که باهم همسايه بودند. و در پيمان نامههاي ميان خود به ميترا سوگند ميخوردند. (در حدود 3500 سال پيش از ميلاد مسيح). شايد سرچشمه آيين مهر از قوم مغان که يکي از قبايل مادها بوده اند، باشد.در زمان هخامنشي مهر همپايه اهورامزدا و آناهيتا بودهاست. هرودت ميگويد مهر از ايزدان به نام ايراني بودهاست و به نام او سوگند ياد ميکردندو شاه ايران تنها در جشن مهرگان مست ميشدهاست. دين مهر 8 هزار سال قدمت دارد. شاهان اشکاني به آيين مهر اعتقاد داشتند و در زمان آنها بود که اين آيين جهاني شد. آنان نيز به مهر سوگند ياد ميکردند.شاپور دوم ساساني به مهر سوگند خورد که آسيبي به پادشاه ارمنستان نميرساند. در نقش رستم هم ميترا ديده ميشود همچنين بر بالاي دو طاق کوچک وبزرگ در کرمانشاه موسوم به طاق بستان دو فرشته ميترا وجود دارند.
این آیین شامل هفت گامه ی پر ریاضت بوده که همه ی مردم موظف بودند سه گامه ی آنرا برای ورود به جامعه ، طی کنند. این سه گامه بین 5 تا 15 سالگی گزرانیده می گشت که به ترتیب عبارتند از:
1. کلاغ 2. نامزد 3 . جنگاور
در مقام های کلاغ و نامزد ، ابتدا خواندن و نوشتن و سپس ارکان دین آموزش داده می شد . آنگاه آموزش به دو بخش زیر تقسیم می گردید:
بخش اجتماعی : آموزش اصول راستی، پیمانداری ، دادگری ، جوانمردی ، ستیز با دروغ و نا راستی و ....
بخش ورزشی : تاکید بر بدن سازی ، مقاومت در برابر سختی ها و شداید ، آموزش روح پهلوانی ، چوگان بازی ، شنا ، کوه نوردی ، تیر اندازی و سوار کاری.
در گامه ی جنگاور اصول نظامی تعلیم داده میشد که 3 / 1 از ده سال را شامل می گشت و با پر ریاضت ترین تمرینات ، تمامی مهارت ها و فنون جنگی آموخته می گردید.
در پایان این سه دوره ، آزمون بسیار دشواری گرفته شده و برگزیدگان یک کمر بند پهن چرمی ( کشتی زرتشتیان ) دریا فت می داشتند که مجوز ورود آنان به اجتماع بود.
مقام های دیگر اجباری نبودند و شامل گامه های زیر بودند:
4. مشیر : فرمانداران از این گام انتخاب می شدند.
5. پارسا : انتخاب استانداران از این گام صورت می گرفت.
6. مهر پویا : فرمانروای کل و اعضای مجلس مهستان را از این گام برمیگزیدند.
7. پدر : تنها سه تن به این مقام رسیده اند : زرتشت – کیخسرو کیانی و جمشید پیشدادی.
آری ، زرتشت خود از پیروان آیین مهر بوده و تا پیش از اعتکاف ده ساله در غارسبلان ، به مقام شش آیین مهر رسید و پس از ده سال پر ریاضت به گام هفتم آگاه گردید. در واقع دین زرتشت ، دین اصلاح شده ی آیین مهر است که به وسیله ی زرتشت و بنا به شرایط محیط پس از گذشت 3600 سال ، تغییراتی در آن بوجود آمد.
چهار عنصر مقدس
آب ، آتش ، باد و خاك عناصر اصلی پدید آورنده جهان هستی ومورد تقدس آیین مهر هستند.از همین رو بود که در فرهنگ کهن ایرانی عدد ۴ به عنوان عددی ویژه درآمد.بر اساس چنین نگرشی بود که حتی در دوران گسترش آیین زرتشت در ایران و برپاداشتن آتشکده ها،4تاقی به عنوان اصیلترین و کهن ترین فضای معماری ایرانی به وجود آمد.چنان که چهار تاق و چهار ورودی آن نشانگر 4 جهت اصلی بوده و بر روی این 4 تاق گنبدی قرار می گیرد که نشان از آسمان دارد و درست در زیر مرکز این گنبد، آتشدان قرار می گیرد که کنایه از زمین می باشد.آتشی که بر روی زمین برافروخته شده است و بدین ترتیب افزون بر برآوردن نیازهای آیینی، باورهای خویش را نیز در فصایی که به وجود می آوردند،نشان می دادند.
هفت سیاره
در آیین مهر، 7 سیاره قداست ویژه ای دارند.در واقع این سیارات ایزدانی بودند با نیروی بسیار و موثر در سرنوشت جهان هستی و انسان.چنین باورهایی سبب شده بود که هر یک از این سیارات را دارای صفات و مشخصاتی باشند و باور داشتند که روان هر فردی که از آسمان سرازیر می شود تا در جسمی جایگزین گردد،ویژگی یکی از سیارات را به خود می گیرد. و هنگام مرگ نیز روح انسان از این 7 سیاره میگذشت تا به تدریج کاملاً سبک بار شده و به خورشید ملحق شود(جاودانگی).
همچنین هر کدام از این سیارات را موکل یکی از روزهای هفته دانسته و هر روز هفته را به نام یکی ار سیارات می نامیدند. سیارات عبارت بودند از:
کیوان- زحل، هرمزد- مشتری، بهرام- مریخ، مهر- خورشید، ناهید- زهره ،تیر- عطارد، و ماه.
روزهای هفته ایرانی عبارت بودند از:
شنبه:کیوان شید، یکشنبه: مهر شید، دوشنبه:مهشید، سه شنبه: بهرام شید، چهارشنبه:تیر شید، پنج شنبه: هرمزد شید و جمعه: ناهید شید. که البته شید همان خورشید می باشد.
لازم به یادآوری است که این روزهای هفته ایرانی حتی تا ده ها سال پس از ورود اسلام به ایران رواج داشت تا اینکه در زمان عباسیان، روزهای هفته کنونی جایگزین آن گشت.در روزهای هفته فعلی، .واژه شنبه عبری(یهودی) است و برگرفته شده از شبات(روز آخر هفته یهودیان) می باشد و جمعه نیز عربی است.
این 7 سیاره با مراحل 7 گانه آیین میترایی کاملاًٍ مرتبط بودند
عدد 7 در میان یهودیان و مسیحیان و مسلمانان نیز جایگاه ویژه ای دارد.چرا که در تورات آمده که جهان در 7 روز خلق شد و در قرآن نیز آمده است که خداوند آسمان را در 7 طبقه آفریده است. از این روست که شمعدان 7 شاخه یکی از سمبلهای اصلی و مقدس یهودیان به شمار می رود.
در یونان باستان که به شدت تحت تاثیر فرهنگ ایرانی و آیین میترایی قرار داشت، خدایان المپ با یکی از این 7 سیاره انطباق داده میشد:سلن، هلیوس(خورشید)، آرس، هرمس، زئوس، آفرودیت و کرونوس
دوازده برج آسمانی
12 برج آسمانی،یاران مهر بودند که در دین مسیح به صورت حواریون مسیح ظاهر گشتند و هر یک از ماه های ایرانی به نام یکی از این برجها شناخته میشود.
عدد 12 در میان یهودیان نیز به صورت 12 فرزند یعقوب( پدر تمام یهودیان) و در میان شیعیان نیز به علت وجود 12 امام، مقدس است.در میان ایرانیان کهن و حتی هندی ها( که نزدیکی ویژه ای با فرهنگ ایرانی دارند، گل نیلوفری به علت داشتن 12 گلبرگ جایگاه ویژه ای دارد. در تخت جمشید این گل از سوی مهمانان به پادشاه هدیه میشود(نقش برجسته ها). اما از همه جالب تر اینکه در حفاریهایی که در سایت تاریخی مسجد کبود بعمل آمد و در آن لایه های تاریخی 3500 سال پیش تبریز بیرون کشیده شد، سنگ هایی را درآنجا دیدیم که نقش گل نیلوفری بر روی آن نقش بسته بود .
نظر من :
فارغ از هر عقيده و دين و مسلكي ، از آنچه بيان شد مي توان گفت كه پيشينيان ما مردمي بوده اند كه به راستي ، درستي ، پاكي، بي آلايش ييقين داشته و تقويت روح و جسم و صفات ارزشمند انساني را راهي براي رسيدن به جاودانگي مطلق و رستاخيز و دادگستري واپسين مي دانسته اند. در آن دوران كه تاريكي همه جا را فرا گرفته بود و اغلب انسانها هنوز در ابتداي راه زندگي و حتي تشكيل جامعه اوليه بوده اند و خرد ايرانيان به جايي رسيده بود كه اين دنيا گذرا دانسته و نويد موفقيت آميز زندگي پس از مرگ و پاداش نيك نيكان و پارسايان را مي داده است و همين دين و ايين بستري بود براي اديان پس از آن. گام نهادن به راه راستي ودرستي فكر پاك و مبري از شر و بدي سر لوحه تمام اديان پس از مهر بوده است .آيا اين طور نيست؟
راستي ما به عنوان ميراث دار آنها آيابه خود اجازه داده ايم كه با داشته هاي پيشينان خود را آشنا شويم ؟