۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبه

19 شهریور

دهم سپتامبر سال 56 پیش از میلاد , مهستان (سنای ایران) در پی گلایه های بسیار با بیشترین آرا مهرداد سوم را از شاهی برکنار و برادرش ارد (orod) را به شاهی برگزید . مهرداد سوم با وجود پیروزی در جنگ با رومیان و مردمان خاوری مردی خودسر و ستمگر و دست به پالایشگری بی دلیل بلند پایگان کشوری و لشکری زده بود و بدون دادرسی به چند مورد ستاندن دارایی ها دست زده بود . مهستان در همان نشستی که مهرداد سوم را برکنار کرد رای داد که از آن پس شاه کشور به شاه ملت (شاه ایرانیها)نامیده شود تا فراموش نکند که شاه , برگزیدنی است.

هشت سال بعد این پیشنهاد در سنای روم مطرح شد ولی به شوند (دلیل) این که همه پیروان فرمانروایی روم , رومی نبودند , پذیرفته نشد . در سپتامبر سال 1791 مجلس نمایندگان فرانسه بر اساس همین نشانه های تاریخی در قانون اساسی تازه نگاشته شده خود پذیرفت که شاه برای پاسداری و پایبندی به ملت و کشور باید سوگند یاد کند و از آن پس پادشاه فرانسه , پادشاه فرانسویان نام گرفت و لویی شانزدهم در 14سپتامبر 1791 با بی میلی این سوگند را یاد کرد و انقلاب به او زمان چندانی به او نداد.

18 شهریور

در نهم سپتامبر 129 پیش از میلاد فرهاد دوم شاه اشکانی در جنگی با سلوکی ها در سوریه بازماندگان اسکندر گجستک را از آسیا بیرون راند و شکست ایران از سپاه اسکندر را پاسخ داد . در این جنگ 17هزار سلوکی کشته و 12700 تن اسیر شدند . به گواه تاریخ دلیل شکست داریوش هخامنشی از اسکندر بهره جستن از سربازان مزدور بیگانه بوده است .درسی که جهانیان از این جنگ گرفتند این بود که در جنگهای پدافندی باید تنها از سربازان میهن استفاده شود که بدانند شکست برابر نابودی کشورشان به دست دشمن است و از آن پس استفاده از سربازان مزدور تنها برای یورش و تاراج دیگر سرزمینها بود .
میگویند برروی شمشیر فرهاد دوم نوشته بود تنها برای نگهبانی از ایران و مردم سرزمین بجنگ.یکی از مغ ها به پادشاه گفت چرا این سخن روی شمشیر است ؟ پند بزرگان باید در دل و اندیشه باشد نه بر دست ساخته ها . پادشاه گفت هر بار که این نوشته را می بینم به من می گوید راه درست چه و کجاست و بدین گونه در بیداد زمان گم نمی شوم.(امان از دست زمانه...)

17 شهریور

هشتم سپتامبر 562 میلادی برخی ا ز سران یمن در تاق کسرا در تیسفون (نزدیک بغداد امروزی) با خسرو انوشیروان دیدار نموده و از شاه خواستند که حبشی ها را که بواسطه چند دستگی داخلی سران قبیله ها میهنشان به دست گرفته بودند از سرزمین شان بیرون براند . شاه پس از رایزنی با افسران خود درخواست انها را پذیرفت و چند یگان از سربازان پارس و کرمان را با کشتی به یمن فرستاد و حبشی ها را شکست داد و تا مدتها یک ژنرال ایرانی در سرزمین یمن پایگاه داشت و در فرماندهی آنان را همراهی میکرد.