۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

یک مشت خاک


تمامی وجودم را در هم می شکنم , خرد می کنم تا شوم یک مشت خاک
مشتی خاک زیر پای تو , ای دوست , ای یار , ای مهربان
بستری برای گل اندام ظریفت
برای شکوفایی گلبرگهای گل خنده ات
برای اینکه لب وا نکنم , نگویم
چشم بندم, نبینم
کرشوم, نشنوم
فقط و فقط احساست کنم که برافراشته می شوی بر خاک تنم
آری این بهترین هدیه است برای تو