۱۳۸۹ مرداد ۵, سه‌شنبه

دلاویزترین شعر جهان

من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می گردم



که درآن


نرگس مست , عشق به دامان کبوتر می ریزد


شبنم صبح , به صداقت , پاکی میزند


بوسه به گلبرگ گل یاس سپید و


صبا هدیه دهد عطر دل انگیز ا ُمید






من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می گردم


که درآن


همه خلق خدا


عاری از هر بدی و شرک وریا


مهر بورزند به هم


دست محبت برآرند به دعا


فارغ از اینکه که هستیم و کجا


چه داریم زمال دنیا


به چه رنگیم و نژاد


پیرو دین که هستیم به دنیا و چه پرستیم






من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می گردم


که درآن






خلق مهر گدایی نکند


مهربانی را همچو باران به هم هدیه کنند


عشق بی منت معشوق


سرازیر شود بهر وجود


همه افتاده به درگاه خدا سر به سجود






من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می گردم


که درآن


گرمی مهر نسوزاند پر ِ پروانه ,


نکاهد تن ِ شمع


ناله بلبل از دوری گل


شود


چهچهه شوق وصال اندر بستان






من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می گردم


که درآن






آهوی ختن نَرَمد از نعره شیر


خرامان , قدمی بردارد و


اندام ظریفش به یکباره نخورد تیر






من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می گردم


که درآن






یک با یک برابر باشد


اگر انسان واحد یک باشد


این تساوی


به ریاضی به انسانی


یک تساوی باشد






من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می گردم


که درآن






انسان نه به ظاهر بلکه


به باطن انسان باشد و


جوانمردی و مهر سر لوحه کارش باشد


نیک پندارد و


گفتارش نیک


و کند رفتاری


در نظر خلق خدا باشد نیک






من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می گردم گرچه سخت است ولی میگردم