۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه

کهنه درخت مهر



در شیب تند پاییز
می بینمت بر دست باد خزان
می روی چنان تیری رها ز کمان

ای کهنه  درخت مهر
در آغوش سایه ات
نه آرمیده ام , نه خفته ام به سیر
ز غم ندیدنت شده ام پیر
به روز گار ناتوانی
به خلوت دل گفتمی به خود
از دستم برآید اگر
نگذارم
که نشیند گرد غم اندوه به رویت ای ماه
افسوس و صد آه
کودکانه آرزویم , روان شده بر دست باد
به هر سو دوان , دوان
بار خدایا
ای توانای مزدا
اهورا
دست برآرام به سویت به نیاز
می خواهم از تو با حرص و آز
که درخت کهنه مهر به سلامت بدآریش
زین شیب تند , برآریش به فراز.


۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

او

او می گوید
آفتاب لب بامم
گرمی ونور ندارم
از این درد جگر سوز به که نالم
آرام ندارم
در این شهر پر آشوب نمانم
نگرانم , نگرانم
من برای گل وبستان
برای شاخه های نورسته ستاک
نه خود
نگرانم , نگرانم

۱۳۸۸ آبان ۱۳, چهارشنبه

کاش

کاش می شد

دور دوار زدور می ایستاد

زمان برمی گشت

پاییز نمی آمد و سرما به زمین

و خزان نمی آمد به کمین

به کمین گل سرخ.

آه , چه باید کرد

ز دست چرخ بازیگر

که بازی میکند با ما چه ویرانگر

خداوندا رحیمی , حکیمی و یاریگر

پناهش باش

امیدش ده

امانش دار

ز ظلم این پاییز غارتگر

برای ما نگاهش دار.

گل سرخ


تورا همچون گل سرخی به روی سینه می کارم

به پایت جوی آبی از رگ وخون می کشانم

سحرگاهان به سان قطره های گرم شبنم

بریزم من به روی گلبرگ غنچه ات

به سان پیچکی در روز سرما

بپیچم من به دور شاخه هایت

تحمل می کنم من نیش وزخم خارهایت

به فصل تیرو مرداد , درآن گرمای سوزان

شوم من سایه بانت

شبانگاهان برای روشنایی

شوم من شمع پیه سوزی کنارت

به سان شب پره گردم به دورت

بگویم قصه ها و لابه هایت

به روز روشن و خورشید تابان

شوم من عندلیب شاخه هایت

ببوسم یک یک گلبرگهایت

۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

...

دیده ام خون می فشاند جای اشک
دل زدست دیده می نالد به رشک

۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه

هفت

هفت موردي که بدون هفت مورد ديگر خطرناک هستند:

1-ثروت بدون ز­حمت

2- لذت بدون وجدان

3- دانش بدون شخصيت

4- تجارت، بدون اخلاق

5- علم بدون انسانيت

6- عبادت بدون ايثار

7- سياست بدون شرافت





سخنی دیگر

در دنیا هیچ بن بستی نیست
یا راهی خواهم یافت
یا راهی خواهم ساخت