دوستان ارجمند هدف از ایجاد این وبلاگ آشنایی با فرهنگ , تاریخ و جاهای دیدنی و کمتر شناخته شده این مرز و بوم می باشد امید است آنچنانکه شاید , باشد و قبل از هرچیزی از کم وکاستیها و کژیهای آن پوزش می خواهم.
" در بکارگیری کلمات و جملات غرضی در کار نیست"
۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه
او
او می گوید آفتاب لب بامم گرمی ونور ندارم از این درد جگر سوز به که نالم آرام ندارم در این شهر پر آشوب نمانم نگرانم , نگرانم من برای گل وبستان برای شاخه های نورسته ستاک نه خود نگرانم , نگرانم
سلام زیبا بود عمو جان ولی ببخشیدفکر میکنم اگه بعد ازازاین دردجگر سوز به که نالم یعنی یه که بذاری هم اهننگش بهتر میشه وهم عمیق تراست یعنی کسی نیست تا درد و اه مرا بفهمد البته ببخشید تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف مگر اسباب بزرگی همه اماده کنی
سلام
پاسخحذفزیبا بود عمو جان
ولی ببخشیدفکر میکنم اگه بعد ازازاین دردجگر سوز به که نالم یعنی یه که بذاری هم اهننگش بهتر میشه وهم عمیق تراست یعنی کسی نیست تا درد و اه مرا بفهمد البته ببخشید
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه اماده کنی
عمو جون از توجه شما سپاس . نکته جالبی بود. انجام شد
پاسخحذف