۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه

پرگیر و برو سیاهی شب

ای بوم بد سرشت , پرکش , تو برو , زبام خانه ما
پر گیر تو ای سیاهی شب
ای چنگ تو در تن نحیفم
ای گوش تو پر ز آه ونالم
ای سنگ دل وسیاه بد ذات
تا کی به دلم چنگ زنی , نهفته مانی
من درد کشم , تو قهقه رانی
من زجر کشم به بی امانی
تو چنگ زنی , ترانه خوانی
پر گیر و برو که نور یابم
از ظلمت شب رهایی یابم
روشن شود آشیانه ما
چون سرو, قد کشیده ستون خانه ما
درپرتو سیمین مه و خورشید وفلک غزل بخوانم
در سایه مهرش همره سوگل بنشینم
رخ سوده و سر نهم به خاکش
پیمانه زنم به قبله گاهش

۲ نظر:

  1. ممنون رامین جان.
    آپ قشنگی بود. ممنون

    پاسخحذف
  2. سلام
    بعداز چند صباحی سروده ای گذاشتی ...
    زیبا بود عمو جان
    پیروز باشی

    پاسخحذف